اعظم کم گویان
پاپ ها، آيت الله ها، خاخام ها و خدا پرستان پرو پا قرص ادعا مى کنند که آته ايست ها چون به خدا عقيده ندارند به همه ارزشها و دستاوردهاى خوب و شريف حمله مى کنند؛ توطئه مى کنند. به بى خدايان اتهامات ريز و درشتى مى زنند از جمله اينکه بى اخلاق هستند؛ از نظر جنسى فاسدند؛ مى خواهند اديان را غير قانونى کنند و .... بطور خلاصه مى کوشند از آته ايستها شيطان بسازند.
اين اتهامات و اسطوره هايى که در باره آته ايستها رواج داده مى شوند هيچگونه پايه اى در واقعيات و هيچ ربطى به حقايق ندارند و ضد حقايق و واقعيات هستند. اما قبل از هر چيز، بايد اذعان کنيم که آرى، ما نه به خدا و نه به روز قيامت عقيده اى نداريم. اين درست است که ما مردم را تشويق مى کنيم که حرف و حکم و فتواى هيچ مرجع دينى را قبول نکنند و خودشان آزادانه فکر کنند و با اراده خود تصميم بگيرند. اين هم درست است که بى خدايان معتقدند که ما به ازاى اخلاقى اعمال ما انسانها بايد در همين دنيا و زندگى روزمره و نه در روز قيامت و زندگى پس از مرگ، ارزيابى و قضاوت بشوند. آرى، ما بى خدايان به اين "جرم" ها اعتراف مى کنيم و همين نوع جرم هاست که تمايز قاطع هويتى ما را با اديان و رهبران آنها نشان مى دهند. در واقع، ما به ارتکاب اين "جرائم" افتخار مى کنيم. بگذاريد به چند نوع از اين اسطوره ها و اتهامات نگاهى بيندازيم:
اولين اسطوره: آته ايسم يک دگم يکپارچه و يکدست است!
معمولا تلاش مى کنند که آته ايسم را مانند يک سيستم دينى و دگماتيک جلوه دهند، اما در بى خدايى هيچ مرجع و مرکزى وجود ندارد. بر خلاف اديان و مقامات دينى، کسى افکار آته ايستى را به مغز کسى فرو نمى کند و ديگرى را بعنوان پيرو و دنباله رو جلب نمى کند. انسانها با آگاهى و تصميم آزادانه خود، باور به خدا و روز قيامت را کنار مى گذارند. آته ايسم يک دکترين و يا نظريه فتوا مانند نيست که يک مرجع بالادست آن را براى پيروان صادر کرده باشد. بى خدايى روشى مثبت، عقلايى، واقع بينانه و باز در برخورد به زندگى است و نه يک سيستم اعتقادى دگماتيک و يکپارچه. خوشبختانه و در نهايت مسرت، ما نه اعتقادات ماورا طبيعه؛ نه احکام آسمانى؛ نه متون مقدس و رسم و آئين شرعى؛ نه آيت الله مجتهد و اسقف و خاخام؛ نه سلسله مراتب؛ نه روزه و افطار و نماز؛ و نه قربانى و زيارت و غسل تعميد داريم.
اسطوره دوم: بى خدايان بى اخلاقند!
اين اسطوره بر اين اساس است که اخلاق، از مذهب و خدا ناشى مى شود، پس بى خدايان که اعتقادى به اديان و وجود خدا ندارند، بى اخلاق هستند. ما به اين ادعا و اسطوره فقط در حيطه نظرى پاسخ مى دهيم چون هر انسانى که با چشم باز و عقل و اراده به واقعيتهاى زندگى انسان تحت اسارت اديان رسمى در دو هزار سال گذشته نگاه کند، بخوبى مى بيند که اديان چيزى جز يک بى اخلاقى عظيم نيستند و تا چه اندازه ضد اصول اخلاقى و علم اخلاق هستند. اما در عرصه نظرى، سيستم اخلاقى و انسانى آته ايستى حداقل هزار سال قبل از ظهور مسيحيت يعنى از سه هزار سال قبل مستقل از اديان و ترندهاى خداپرستانه تک خدايى وجود داشته است. از جمله مى توان از فلاسفه ماترياليست هند (کوکاياتا)، در چين و در يونان و روم از اپيکور، شکاکيون و فلاسفه کلاسيک نام برد. علاوه براين، اخلاق شريف انسانى در تمامى فرهنگهاى جهان موجودند. اصول اخلاقى انسانى و مشابه هم در قسمتهاى مختلف جهان مستقل از اديان، تحول و تکامل يافته اند، و در مقايسه با همه اينها، حتى ذره اى از اصول اخلاقى و علم اخلاق نه در انجيل و نه در "ده فرمان" موسى و نه در تورات و نه در قرآن پيدا نمى شوند. اگر امروزه سران و مراجع دينى مى توانند ادعا کنند که از اخلاق بهره اى برده اند فقط و فقط به اين دليل است که اديان، تحت تاثير ارزشهاى انسانى و تحول جوامع بشرى و زير فشار جنبشهاى پيشرو اجتماعى، تغييرات جزئى و ميکروسکوپى کرده اند. در غير اين صورت، آيا مى توانيد جز آزار مخالفين و بريدن سر مشرکين، دفاع از برده دارى، کتک زدن زنان، زن ستيزى و وحشيگرى نسبت به کنيزان، مجازاتهاى وحشيانه براى سکس "غير مجاز" در تورات و انجيل و قرآن چيز ديگرى پيدا کنيد؟
اديان در کليت خود چه در حيطه نظرى و چه در عمل سراپا بى اخلاقى، فساد و جنايت نسبت به نسلهاى مختلف بشرى در طول تاريخ بوده اند. آته ايستها معتقدند که اخلاق و معنويات از انسانيت و زندگى مادى انسانها ناشى مى شوند و نه از خدا و قدرت ماورا طبيعت. اين ارزشهاى انسانى ماست که مبناى حقوق و مسئوليتهاى ما و حرمت ما بعنوان انسان را شکل مى دهند و مى سازند. ما معتقديم که هدف اخلاقيات اين است که بهترين ها را براى مردم ببار بياورند طورى که همه مردم بتوانند سالم ترين و شکوفاترين زندگى را داشته باشند. اين هم نه از يک مرجع آسمانى و الهى و احکام دينى، بلکه فقط از طبيعت انسانى و جهان مادى حاصل مى شود. اينکه بايد همنوع خود را دوست داشت؛ به کسى آزار نرساند؛ حرمت ديگران را حفظ کرد؛ آدمکشى و دزدى نکرد؛ بخشنده و صديق و شريف بود؛ خصوصيات و اعمالى هستند که از طبيعت انسانى سرچشمه مى گيرند و نه از احکام خدايانى که دروغين هستند و جز تباه و تلف کردن زندگى انسانها خاصيت ديگرى ندارند.
ما بى خدايان معتقديم که مشکلات و مسايل زندگى انسانى را افراد به تنهايى نمى توانند حل کنند بلکه اين مشکلات بايد با تشريک مساعى، خلاقيت و درک و تعاون همه انسانها حل شوند. برعکس خداپرستى و اديان که معتقدند کليد حل همه مسائل رو کردن به ذات باريتعالى و پروردگار غدار است. به همين دليل زندگى و فعاليت ما بى خدايان به اشاعه و تقويت ارزشهاى انسانى، تفاهم بين انسانها و پيشرفت انسان منجر مى شود. ما آته ايستها بر اهميت اراده و تصميم گيرى افراد در مورد اينکه زندگيشان را چطور پيش ببرند و چه تصميماتى بگيرند، تا جايى که به حقوق و آزاديهاى ديگران لطمه نزنند، کاملا تاکيد مى کنيم. برخلاف دينداران پرو پا قرص، ما بى خدايان معتقديم که زندگى انسان بدون خدا، از هدف و معناى کاملا انسانى برخوردار مى شود و دين، ما انسانها را از يک زندگى مفيد و سرشار از معنويات دور مى کند.
اسطوره سوم: آته ايست ها مى خواهند دين را غير قانونى کنند!ما بى خدايان به آزادى مذهب و آزادى از دين معتقديم. ما به آزادى انسانها از دست دين عقيده داريم و بر اين باوريم که اين آزادى زمانى متحقق مى شود که در يک جامعه باز مردم حق انتخاب داشته باشند و بتوانند عملکرد اديان را با چشم و گوش باز ببينند و همچنين اهداف و اعتقادات و روش زندگى آته ايستها و عملکردهاى آنها را تجربه و ارزيابى کنند. ما آته ايستها از هر زمان و مکان مناسبى براى افشاى دروغين و مضحک بودن اديان استفاده مى کنيم. ما مذهب را همانطور که هست يعنى بى پايه و ضد انسان، نشان مى دهيم و افشا مى کنيم. بخصوص که گوئى انتقاد به همه افکار و ايدئولوژى ها مجاز و آزاد است به جز انتقاد از اديان. چرا؟ چون اديان و معتقدين پرو پا قرص آنها اين ايده را در ذهن عموم فرو کرده اند که دين بايد بطور ويژه از انتقاد و ترديد و هزل مبرا باشد. هيچ مبناى عقلانى براى مستثنا کردن اديان و دگم هاى مذهبى از انتقاد وجود ندارد. برعکس، از آنجا که دين مانند اختاپوس ريشه دوانده، ما براى افشا و تضعيف آن بايد از همه تاکتيک هاى ممکن و موجود از جمله انتقادات راسخ و محکم استفاده کنيم. مذهب نبايد از انتقاد و روشنگرى مصون بماند. ما به مبارزه روشنگرانه فکرى و فرهنگى با اديان و خداپرستى معتقديم. ما بر اين باوريم که فکر و انديشه خدا پرستانه فقط در چنين فضايى به عقب رانده مى شوند و نه با زور و تهديد و فشار و غير قانونى کردن. کارى که همه اديان و مراجع دينى در طول زندگى و تاريخ بشر آنقدر آن را نسبت به ناراضيان و آزاد انديشان و لامذهبان انجام داده اند که هنوز هم نمى توانند دستهاى خونين شان را از اين جنايات پاک کنند و بسيارى از آنها هنوز هم مشغول ارتکاب اين جنايات ضد بشرى هستند. آزادى اعتقاد به مذهب، و آزادى از مذهب و لامذهبى شرط وجود يک جامعه سالم است. اصولى که اديان آن را با قساوت قلب بى نظيرى پايمال کرده اند و آته ايستها مصرانه، شرافتمندانه و با پايبندى به اخلاق انسانى از آن دفاع کرده اند
1 comment:
تحلیل خوبی داشتید
Post a Comment