Apr 25, 2008

سروده ای از ايرج ميرزا شاعر نامدار ايرانی بمناسبت عاشورای حسينی

بيچاره چه می کشی خودت را ديگر نشود حسين زنده

کشند وگذشت ورفت وشدخاک خاکش علف و علف چرنده

من هم گويم يزيد بد کرد لعنت به يزيد بد کننده

اما دگر اين کتل متل چيست وين دستة خنده آورنده

تخم چه کسی بريده خواهی با اين قمه های نا برنده

آيا تو سکينه يی که گويی" سو ايستمیرم عميم گلنده"

کو شمرو تو کيستی که گويی" گل قويما منی شمير النده"

تو زينب خواهر حسينی ای نره خر سيبل گنده

خجلت نکشی ميان مردم از اين حرکات مثل جنده

در جنگ دو سال قبل ديدی شد چند کرور نفس برنده

از اينهمه کشتگان نگرديد يک مو ز زهار چرخ کنده

در سيزده قرن پيش اگر شد هفتاد و دو سر ز تن فکنده

امروز چرا تو می کنی ريش، ای در خور صد هزار خنده

باور نکنی بيا ببنديم يک شرط به صرف یک برنده

صد روز ديگر برو چو امروز بشکاف سر و بکوب دنده

هی برسر و ريش خود بزن گل هی بر تن خود بمال سنده

هی با قمه زن به کلة خويش کاری که تبر کند به کنده

هی بر سر خود بزن دو دستی چون بال که ميزند پرنده

هی گو که حسين کفن ندارد هی پاره بکن قبای ژنده

گر زنده نشد انم به ريشت گر شد، ان تو به ريش بنده


سروده بالا اثر شاعر طنز نويس و توانای قرن پيشين ايرج ميرزا ميباشد که او نيز با درد و اندوه بسيار از

خرافات پرستان وگسترانندگان فرهنگ بی خردی فريادش به آسمان برخاسته بود.

راه نياکان نيز با درود به روان ايرج ميرزا سروده يی از خود را به خوانندگان گرامی تقديم ميکند به اين اميد

که روزی مردم آلوده انديش ما از تار عنکبوت مسموم کنندة انديشه تازی رهايی يابند

.

ايرج که درود علم و فرهنگ بادا به تو مرد دانش و جنگ

ز انجا که اگر کشند خود را زنده نکنند يک نخود را

پس مال تو و همة اديبان بر ريش حسينيان نادان

تازه اش بر مرقد خمينی کهنه اش به ريش هر حسينی

No comments: